Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (741 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Pickelgesicht {n} U عبارت زشت برای کسی که بدچور جوش روی صورتش دارد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Keine Regel ohne Ausnahme. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Auf 260 Einwohner kommt ein Arzt. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Gibt es Sonderangebote für diese Reise? U معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
Egal was du sagst, er wird immer etwas auszusetzen haben [ etwas finden, um dagegen zu reden] . U فرقی نمی کند چه بگویی او [مرد] همیشه ایرادی برای گرفتن دارد.
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen [einen Arzt zu Rate ziehen] . U اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
Stromsparen ist bei meinem Onkel eine fixe Idee. U در مورد صرفه جویی برق عموی من شپش درکلاه دارد. [خیلی مهم است برای او ]
Ausdruck {m} U عبارت
anders gewendet <adv.> U به عبارت دیگر
anders gesagt <adv.> U به عبارت دیگر
anders formuliert <adv.> U به عبارت دیگر
sprich <adv.> U به عبارت دیگر
mit anderen Worten <adv.> U به عبارت دیگر
das heißt <adv.> U به عبارت دیگر
in anderen Worten <adv.> U به عبارت دیگر
und zwar <adv.> U به عبارت دیگر
anders ausgedrückt <adv.> U به عبارت دیگر
Term {m} U عبارت [ریاضی]
Ausdruck {m} U عبارت [ریاضی]
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
Tschüss und pass auf dich auf! [Verabschiedung] U خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
der rote Faden U عبارت برجسته و ملودی درموسیقی که چند دفعه تکرار میشود و مربوط به شخصی یا داستانی است
Leitmotiv {n} U عبارت برجسته و ملودی درموسیقی که چند دفعه تکرار میشود و مربوط به شخصی یا داستانی است
Ansteckbukett {n} U دسته گلی که برای زدن روی مچ دست تهیه میشود [برای جشن فارغ التحصیل از دبیرستان]
Ist es möglich? U امکان دارد؟
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
es kommt drauf an U این بستگی دارد
je nachdem U این بستگی دارد
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen [damit wir] [für etwas] [vor etwas] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
es besteht [ herrscht] Mangel an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
etwas mangelt Jemandem U کسی کمبودی چیزی را دارد
es mangelt an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
Was ist mit ihm? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
Er ist anderer Meinung. U نظر او [مرد] فرق دارد.
Gibt es einen Direktzug? U یک قطار مستقیم وجود دارد؟
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
Gibt es einen Schnellzug? U قطارویژه تندرو وجود دارد؟
Gibt es einen Nachtzug? U قطار شبانه وجود دارد؟
ein mir gewogener Mensch U کیسی که با من میانه خوبی دارد
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen. U بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Das ist eine Spirale ohne Ende! این رشته سر دراز دارد.
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
für mich allein U تنها برای من [برای من تنهایی]
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Dover liegt im Süden Englands. U دور در جنوب انگلیس قرار دارد.
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Es ist fraglich, ob ... U این جای بحث دارد که آیا ...
Gibt es einen späteren Zug? U یک قطار که دیرتر برود وجود دارد؟
Gibt es einen früheren Zug? U یک قطار که زودتر برود وجود دارد؟
Das Zimmer ist muffig. U اتاق بوی ناگرفته پوسیده دارد.
Das Rad eiert ein wenig. U این چرخ کمی تاب دارد.
Seit wann besteht das Problem? U از چه زمانی این مشکل وجود دارد؟
Was ist mit ihm? U این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
Bahnkörper {m} U ریل و سکویی که زیر آن قرار دارد
Bluthund {m} U سگ شکاری که شامه بسیار تیزی دارد
Ballkünstler {m} U کسی که بر توپ تسلط مطلق دارد
Jimmy Carter ist an Krebs erkrankt. U جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
dediziert <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص] [رایانه شناسی]
Einmalpasswort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Dieses Buch verdient eine sorgfältige Lektüre. U این کتاب شایستگی خواندن با دقت را دارد.
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
ausgenommen <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
nur <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
außer <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
Einmalkennwort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Mein Schreibtisch steht am Fenster. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Da steckt mehr dahinter. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
Briefkastenfirma {f} U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
Albino {m} U زال [کسی که از آغاز تولد پوست و موی سفید دارد]
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
der Heilige Gral U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
Das ist jetzt schon das dritte Jahr in Folge, dass [wo] die Fluggesellschaft rote Zahlen schreibt. U این سومین سال پی در پی است که شرکت هواپیمایی کسری در حسابش دارد.
Wenn der Mond einen Hof hat, so bedeutet das Regen. U وقتی ماه هاله دارد این علامت باران آمدن است.
eigens [dafür] eingerichtet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
eigen <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
fest zugeordnet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
sich um etwas [Akkusativ] raufen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas reißen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Unterwegs ist Fotografieren strengstens verboten, man befindet sich schließlich auf Militärgelände. U در بین راه عکس برداری شدیدا ممنوع است، چرا که آدم در محوطه نظامی حضور دارد.
Jemanden für etwas besonders empfänglich [anfällig] machen U کسی را برای چیزی مستعد کردن [زمینه چیزی را برای کسی مهیاساختن ]
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Es wird Abend. <idiom> U هوا دارد تاریک می شود [شب می شود] . [اصطلاح]
für [ Akkusativ] <prep.> U برای
per U برای هر
für U برای هر
pro U برای هر
und zwar <adv.> U برای مثال
weil <conj.> U برای اینکه
Ewig U برای همیشه
um ... zu U برای [اینکه]
da <conj.> U برای اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
um zu ... U برای [اینکه]
deswegen <conj.> U برای اینکه
fernerhin <adv.> U برای آینده
für alle U برای همه
Gleichfalls. برای تو هم همینطور.
eine Übernachtungsmöglichkeit {f} U خوابگاه برای یک شب
zum Beispiel برای مثال
Zum Beispiel? U برای مثال؟
Ewigkeit {f} U برای همیشه
künftig <adv.> U برای آینده
für die Zukunft U برای آینده
zum Kochen geeignet <adj.> U برای آشپزی
zum Beispiel برای نمونه
zur Ansicht U برای بازرسی
Bemühungen {pl} [um] U تلاش [برای]
auf die Dauer U برای ادامه
Bemühungen {pl} [um] U کوشش [برای]
alternativ [zu] <adj.> U دیگری [برای]
als Rache [für] U انتقام [برای]
hübsch <adj.> U قشنگ [برای مرد]
Nichtraucher {pl} U ناسیگاریان [قسمت برای]
Zu verkaufen U برای فروش [علامت]
Herausforderung {f} [für Jemanden] U چالش [برای کسی]
Erinnerungsstück {n} U یادگاری [برای یادآوری]
baden gehen U برای شنا رفتن
parat [für; zu] <adj.> U آماده [حاضر] [برای]
Sie <pron.> U شما [رسمی برای تو]
Sonnenschirm {m} [für Damen] U سایبان [برای خانمان]
Andenken {n} U یادگاری [برای یادآوری]
schön <adj.> U قشنگ [برای زن یا اشیا]
Zeitungsjournalismus {m} U خبرنگاری برای روزنامه
Kinderermäßigung {f} U تخفیف برای بچه ها
geschützter Ort {m} U جایی برای حفاظت
Familienermäßigung {f} U تخفیف برای خانواده
Schutz {m} U جایی برای حفاظت
Hypothek {f} [auf] U گرو [برای ملک]
Hypothek {f} [auf] U رهن [برای خانه]
Wieso siehst du mich so finster an? U برای چی به من اخم می کنی؟
Bauholz {n} U چوب برای ساختن
Nutzholz U چوب برای ساختن
Werbepause {f} U وقفه برای آگهی
Werbeunterbrechung {f} U وقفه برای آگهی
Schnittholz {n} U چوب برای ساختن
zweckgebunden <adj.> U برای هدفی ویژه
Bewerbung {f} [um, für etwas] U درخواست نامه [برای]
Zu vermieten U برای اجاره [علامت]
Touristeninformation {f} U اطلاعات برای توریست
schwimmen gehen U برای شنا رفتن
stöbern [nach] U زیر و رو کردن [برای]
Das genügt mir völlig. U اون برای من کافیه.
wühlen [nach] U زیر و رو کردن [برای]
herumstöbern [nach] U جستجو کردن [برای]
herumstöbern [nach] U زیر و رو کردن [برای]
stöbern [nach] U جستجو کردن [برای]
Parfümerie {f} U عطریات [فقط برای بو]
sich freiwillig melden [zu] U داوطلب شدن [برای]
Ausschau halten [nach] U جستجو کردن [برای]
Hoffnung {f} [auf etwas] U امید [برای چیزیی]
Ich bin dabei! U من حاضرم برای اشتراک!
vor sich hin murmeln U برای خودشان من من کردن
in den Bart brummen U برای خودشان من من کردن
Ausstellung {f} [Genitiv] [über etwas] U نمایشگاه [برای چیزی]
Eroberungskrieg {m} U جنگ برای کشورگشایی
Deich {m} U سد [برای جلوگیری از سیل]
Finderlohn {m} U مژدگانی [برای یابنده]
Dankopfer {n} U قربانی برای شکرگزاری
handeln [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
agieren [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
Dekokt {n} U جوشانده [برای درمان]
fungieren [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
wühlen [nach] U جستجو کردن [برای]
bereitstehen für [um zu] U آماده بودن برای
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1zwar
1Stalking-Methoden
2Arschloch
1Chia-Samen چه معنایی دارد ؟
1برای رشد به درون خود نفوذ و سفر کنید
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2براى همه شما!
2فعل کجای جمله قرارمیگیرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com